سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 8:56 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 116)

هدایت مردم به آیین الهى یعنى جهاد با زبان همانند جهاد با شمشیر در میدان جنگ داراى ارزش و اهمیت بسیار است. با توجه به بعضى از روایات که درباره‏ى پاداش هدایت رسیده است شاید بتوان گفت که این عمل بزرگ و مقدس ممکن است هدایت‏کننده را از استحقاق عفو الهى برخوردار سازد. 

قال امیرالمومنین علیه‏السلام: لما وجهنى رسول‏الله صلى الله علیه و آله الى الیمن قال یا على! لا تقاتل احدا حتى تدعوه الى الاسلام و ایم الله لان یهدى الله عز و جل على یدیک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس و غربت و لک ولاءه. 

على (ع) فرمود: وقتى رسول اکرم (ص) ماموریت یمن را به من محول فرمود دستور داد: با کسى مقاتله نکن تا او را به دین اسلام دعوت نمایى، به حق قسم که اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت نماید بهتر است براى تو از تمام آنچه آفتاب بر آن مى‏تابد و غروب مى‏کند و حکومت آن براى تو باشد. 

اهمیت و ارزش هدایت مردم در عبارت آخر حدیث رسول  اکرم (ص)، یعنى جمله‏ى «و لک ولاءه» نهفته است زیرا اگر ارزش هدایت یک انسان که خدمت بزرگ معنوى است بهتر از مالکیت کره‏ى زمین با همه‏ى محتویاتش و همچنین سیاراتى که آفتاب بر آنها طلوع و غروب مى‏کند، مى‏بود، در نظر على (ع) ارزشى نمى‏داشت. اما با افزودن «لک ولاءه» مقام رفیع هدایت انسان روشن شد، زیرا مالکیت دنیاى مادى منهاى عدل و داد نزد على (ع) قدر و منزلتى ندارد ولى دنیاى به ضمیمه‏ى عدل، ارزشمند و مهم است. جالب آنکه پاره‏اى از سخنان آن حضرت در ایام زمامداریش مبین همین مطلب است:  قال عبدالله بن عباس دخلت على امیرالمومنین علیه‏السلام بذى قار و هو یخصف نعله. فقال لى: ما قیمه هذا النعل؟ فقلت لا قیمه لها. فقال (ع): و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا. 

موقعى که على (ع) با لشکریان خود براى جنگ بصره مى‏رفت، عبدالله بن عباس مى‏گوید: در ذى‏قار بر آن حضرت وارد شدم در حالى که کفش کهنه‏ى خود را تعمیر مى‏نمود. به من فرمود: این نعل چقدر مى‏ارزد؟ عرض کردم قیمتى ندارد. فرمود به خدا قسم، این نعل کهنه و بى‏ارزش نزد من محبوبتر از حکومت نمودن بر مردم است، مگر آنکه بتوانم در این حکومت، حقى را اقامه نمایم یا باطلى را دفع کنم.  آرى على (ع) حکومت را از دیدگاه مادى نمى‏نگرد، ارزش حکومت نزد او از این جهت است که بتواند از این سنگر به نفع حق استفاده کند یا باطلى را از میان بردارد. 

خلاصه اینکه نمى‏دانیم چه اعمال خیرى مى‏تواند عاملش را  مستحق عفو الهى نماید، بعید نیست جهاد با شمشیر و کشته شدن در راه خدا، یا جهاد با زبان و هدایت نمودن مردم گمراه به دین اسلام موجب شود که جهادکنندگان به استحقاق عفو الهى نائل گردند و خداوند از گناهانشان درگذرد. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه‏ى دعا که موضوع سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و لا فى عملى ما استحق به عفوک، بار الها! در کارهایم عملى نیست که مرا مستحق عفو و بخشش تو نماید. 

حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى سوم این قطعه‏ى دعا که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و ما لى بعد ان حکمت على نفسى الا فضلک، فصل على محمد و آله و تفضل على. 

بار الها! بعد از بررسى و حکمى که درباره‏ى خود نموده‏ام راهى جز فضل و رحمت تو براى خویش نیافته‏ام، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما. 

براى آنکه معناى حکم نمودن امام درباره‏ى خودش، که ضمن دعا آمده است، روشن گردد حدیثى را از مولى الموحدین على (ع) به عرض شنوندگان محترم مى‏رساند، ممکن است با توجه و دقت در یکى از مضامین آن معناى کلام حضرت على بن الحسین علیهماالسلام واضح گردد.  ان للدعاء اربع خصال: اخلاص السریره و احضار النیه و معرفه الوسیله و الانصاف فى المساله.  على (ع) فرموده: چهار خصلت در دعا باید رعایت شود: اول اخلاص ضمیر، دوم حاضر ساختن نیت در دل، سوم شناخت وسیله‏ى استجابت، چهارم انصاف دادن در امر مورد درخواست. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا اعتراف مى‏کند که «در من چیزى نیست که مغفرت تو را ایجاب کند»، در جمله‏ى دوم عرض مى‏کند «عملى ندارم که مرا مستحق عفوت نماید»، در جمله‏ى سوم مى‏خواهد بگوید «بار الها! من اوضاع و احوال خودم را سنجیدم، با دقت، تمام ابعادش را بررسى نمودم، سرانجام، قضاوتم به این نتیجه رسیده است که اگر بخواهم از تو درخواستى منصفانه نمایم باید عرض کنم که تنها راه نجاتم تفضل و رحمت توست، بار الها! بر من تفضل فرما و مشمول رحمتم قرار ده». 

پیش از بحث درباره‏ى تفضل حضرت بارى‏تعالى به استناد بعضى از آیات و روایات، لازم مى‏داند فرق بین استحقاق و تفضل را، با ذکر مثالى روشن، به عرض شنوندگان محترم برساند. فرض کنید قسمتى از سیم‏کشى برق منزل شما بر اثر اتصالى سوخته و نیاز به تعویض دارد. کارگر فنى را به منزل مى‏آورید تا مخارج تعمیر آن را تعیین کند و اصلاح نماید. او پس از رسیدگى مى‏گوید: سه هزار تومان جنس لازم دارد و دو هزار تومان اجرت. موافقت مى‏کنید و مى‏گویید هر چه زودتر جنس را تهیه کند و مشغول کار شود. ساعتى بیش نمى‏گذرد که او لوازم را خریدارى نموده و به منزل مى‏آید و مشغول مى‏شود. شما از نزدیک، ضمن نگاه کردن به کار او، سر صحبت را باز مى‏کنید و از عائله‏ى او مى‏پرسید، جواب مى‏دهد، همسر و سه فرزند خردسال دارم، سال گذشته پدرم از دنیا رفت، مادر و دو خواهر کوچکم بر عائله‏ام افزوده شده و باید خرج 

همه‏ى آنها را بدهم. شما در باطن از سنگینى مخارج او متاثر مى‏شوید، تصمیم مى‏گیرید که به او کمکى نمایید. موقعى که کارش تمام مى‏شود و مى‏خواهید قیمت جنس و اجرت او را پرداخت کنید، به جاى پنج هزار تومان ده هزار تومان مى‏دهید و مى‏گویید: پنج هزار تومان براى جنس و اجرت، اما پنج هزار تومان دیگر را مى‏دهم که مادر و دو خواهر کوچک شما دو سه روزى مهمان من باشند، خواهش مى‏کنم آن را بپذیرید. کارگر فنى هم با کمال ادب و تشکر، آن را مى‏پذیرد. پنج هزار تومان قیمت جنس و اجرت کار، استحقاق است و باید حتما بدهید و اگر از آن چیزى کم بگذارید کارگر فنى حق دارد مطالبه کند، اما پنج هزار تومان دیگر تفضل است، شما الزامى ندارید و او هم نمى‏تواند مطالبه کند، فقط بزرگوارى و تفضل شما موجب پرداخت این مبلغ گردیده است.  تمام انسانها مخلوق بارى‏تعالى و مملوک واقعى او هستند. جسم و جان و همه‏ى قواى درونى و برونى آنان ملک واقعى خداوند است. آفریدگار حکیم، بشر را به تمام نیروهایى که براى زندگى لازم است مجهز نموده و همه‏ى نعمتهایى را که براى ادامه‏ى حیات ضرورت دارد در اختیارش قرار داده است و در مقابل این همه عطایا او را به تکالیفى مکلف ساخته و به اداى وظایفى موظفش نموده است. اگر به تکالیف خود عمل نمود و اوامر مولاى واقعى خود را اجرا کرد بنده‏اى است وظیفه‏شناس و درستکار، و اگر عمل ننمود بنده‏اى است متخلف و گناهکار، او در عطایاى آفریدگار، که امانهاى الهى است، خیانت نموده و از مرز حق تجاوز کرده است. به حکم عقل، گناهکارى که در امانت خیانت نمود مستحق مجازات کیفر است. اما کسى که به وظیفه عمل نمود و با درستى قدم برداشت استحقاق پاداش ندارد بلکه 

از روى تفضل و احترام به درستکارى سزاوار است مورد تشویق و تقدیر واقع شود. به عبارت دیگر، درستکارى، انجام وظیفه است و کسى که وظیفه‏ى خود را به درستى انجام داده حق مطالبه‏ى پاداش ندارد بلکه اگر به وى پاداشى اعطا شود بر اساس تفضل است. از این رو قرآن شریف کیفر دوزخیان را در قیامت به گناهان و اعمال بد آنان که در دنیا مرتکب شده‏اند مستند مى‏نماید، و بهشت رفتن بهشتیان را ناشى از تفضل و رحمت خداوند مى‏خواند و در اینجا یک آیه راجع به عذاب الهى که حاکى از استحقاق است و چند آیه راجع به بهشت که از تفضل سخن مى‏گوید ذکر مى‏شود: 

ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید.  فرشتگان عذاب به دوزخیان مى‏گویند: این کیفر اعمالى است که خودتان پیشاپیش فرستاده‏اید و خداوند به بندگان ستم نمى‏نماید. 

و من عمل صالحا فلانفسهم یمهدون. لیجزى الذین آمنوا و عملوا الصالحات من فضله. 

کسانى که در دنیا اعمال خوب انجام مى‏دهند براى خودشان جایگاه آسایش مهیا مى‏نمایند که خداوند افرادى را که داراى ایمان و عمل صالحند از پاداش فضل و رحمت خود برخوردار مى‏سازد. 

در سوره‏ى دخان فرموده است:  ان المتقین فى مقام امین، فى جنات و عیون، و بعد از چند آیه مى‏فرماید: فضلا من ربک، ذلک هو الفوز العظیم.  بى‏گمان اهل تقوى در مقام امن قرار دارند و در باغهاى بهشتى و چشمه‏سارها، سپس از نعمتهایى نام مى‏برد و در پایان مى‏فرماید: 

این عطایا از فضل و رحمت پروردگار است که این خود، پیروزى و فوزى است عظیم. 

و قالوا الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن، ان ربنا لغفور شکور. الذى احلنا دار المقامه من فضله. 

بهشتیان پس از آنکه در جایگاه خود مستقر شدند مى‏گویند: حمد براى خداوندى است که اندوه و غم را از ما زایل نمود، که پروردگار ما بخشنده و منعم است. او خداوندى است که از فضل و رحمت خود ما را در اقامتگاه دائمى وارد نمود. 

ملاحظه مى‏کنید، در این چند آیه صریحا ذکر شده است که خوبان و اهل تقوى از فضل و رحمت بارى‏تعالى به جنت خلد راه مى‏یابند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: و الذى نفسى بیده ما من الناس احد یدخل الجنه بعمله. قالوا و لا انت یا رسول‏الله؟ قال: و لا انا، الا ان یتغمدنى الله برحمه منه و فضل و وضع یده على فوق راسه و طول بها صوته. 

رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به خدایى که جان من در قبضه‏ى قدرت اوست هیچ فردى از مردم نیست که بر اثر اعمال خوب خود وارد بهشت شود، یعنى بهشتیان در پرتو رحمت الهى به بهشت راه مى‏یابند. عرض کردند یا رسول‏الله! شما هم؟ فرمود بهشت رفتن من هم به استناد عملم نیست، اما خداوند مرا در دریاى رحمت و فضل خود فرومى‏برد. در این موقع دست خود را روى سر گذارده بود و با صداى ممتد سخن مى‏گفت. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى سوم دعاى مورد بحث امروز، موضوع آخرین قسمت سخنرانى، بر اساس امیدوارى به فضل و رحمت 

حضرت بارى‏تعالى عرض مى‏کند: 

و ما لى بعد ان حکمت على نفسى الا فضلک، بار الها! بعد از بررسى در وضع خویشتن حکمى که درباره‏ى خودم نمودم این است که راهگشایى براى نجات جز فضل و رحمت تو را ندارم. 

پس امام (ع) در مقام دعا باید خواستار فضل الهى شود. به شرحى که در سخنرانى اول معروض افتاد ذکر صلوات، دعا را به استجابت نزدیک مى‏کند، چه آنکه صلوات، خود، دعایى است که هر کس از بارى‏تعالى درخواست نماید مستجاب مى‏شود، از این رو در دعاهاى صحیفه، امام سجاد (ع) بسیار بر رسول اکرم (ص) و اهلبیت مکرمش درود فرستاده است. در اینجا نیز براى آنکه دعاى درخواست تفضلش به اجابت نزدیک شود عرض مى‏کند: 

فصل على محمد و آله و تفضل على، بار الها! درود فرست بر محمد و آلش و مرا مشمول تفضل و رحمت خود قرار بده. 

از عواملى که مى‏تواند بندگان باایمان را به خدا نزدیک کند و فضل و رحمت او را شامل حالشان نماید بسیار استغفار نمودن است. در پایان بحث امروز چند روایت را که درباره‏ى ذکر استغفار رسیده تقدیم شنوندگان محترم مى‏نماید، امید است مورد توجه کامل قرار دهند و در شبانه‏روز مکرر استغفار نمایند و از این راه زمینه‏ى شمول فضل الهى را نسبت به خودشان فراهم آورند. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام: ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله کان لا یقوم من مجلس و ان خف حتى یستغفر الله عز و جل خمسا و عشرین مره. 

امام صادق (ع) فرمود: معمول رسول اکرم (ص) این بود که از هیچ مجلسى برنمى‏خاست، هر چند مقدار توقفش در آن مجلس کم باشد، مگر آنکه بیست و پنج بار استغفار مى‏نمود. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اکثروا من الاستغفار فى بیوتکم و فى مجالسکم و على موائدکم و فى اسواقکم و فى طرقکم و اینما کنتم فانکم لا تدرون متى تنزل المغفره. 

رسول اکرم (ص) فرمود: زیاد استغفار نمایید، در منازلتان، در مجالستان، در کنار سفره‏ى طعامتان، در بازارها و رهگذرهایتان، و هر جا که هستید، چه آنکه شما نمى‏دانید که مغفرت حضرت بارى‏تعالى چه وقت نازل مى‏شود. 

عن على علیه‏السلام قال: العجب ممن یقنط و معه الممحاه. قیل و ما الممحاه؟ قال الاستغفار. 

على (ع) فرمود: عجب از کسى است که مایوس مى‏شود با آنکه وسیله‏ى محو گناه در اختیار دارد. عرض شد آن وسیله چیست؟ فرمود استغفار.   



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    27
    :: بازدید دیروز ::
    21
    :: کل بازدیدها ::
    188557

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::